چه نوع مدیریتی دارد؟
در کتب مدیریت بحث های فراوانی در انواع مدیریت وجود دارد برخی ها مدیریت را ذاتی می دانند یعنی شخص با نبوغ هدایت و رهبری به دنیا می ایند، برخی ان را علم می دانند و برخی هم علم را بدون عمل بی خاصیت دانسته و مدیریت را تجربی گفته، یا مانند عده دیگر که مدیریت را فن می دانند. دریک تقسیم بندی دیگر فرق مدیر با رئیس و یا فرق رهبر با مدیر و رئیس! بیان می شود. حال باید دید که چه نوع مدیریتی بر ملکه انگلیس میتوان بار کرد که او را در این مدت حفظ کرده است و همچنان ملکه باقی مانده است. ساده ترین تعریف تفاوت بین رهبر و رئیس است. رئیس یعنی کسی که دوست دارد در راس باشد و به وظایف مدیریتی یا رهبری چندان اهمیتی نمی دهد و هیچ چیزی هم بجز ریاست برای او مهم یعنی باقی ماندن در راس نیست ولو راس یک خانواده! مدیریت تفاوتی که داردجنبه قانونی بودن آن است یعنی برای او وظایف را تعیین کرده و او را منصوب و مامور این کار می کنند. و درصورت تخطی به ارگانهای ذیربط معرفی می گردد یا مدت مدیریت او تمام می شود. رهبری متفاوت از مدیریت و ریاست است. بنابر تعریف برخی ها رهبری دارای کاریزما است یعنی نیرویی هست که میتواند بر دیگران نفوذ داشته باشد.
او نیازی به منصوب شدن ندارد. بلکه کاریزماتیک راه خود را پیدا می کند. و درضمن در راس بودن هم برایش مهم نیست ولی نفوذ او از مدیر و رئیس بیشتر است. نفوذ هم در تعریف مدیریتی یعنی اثرگذاری بر دیگران برای انجام کار. یعنی یک نوع توانایی بسیج عمومی. ایجاد انگیزه و انگشت گذاشتن روی حساسیت های پیروان. به عبارت دیگر در اسلام امارت و امامت گفته می شود. حضرت علی ع 30سال امام بود ولی فقط 5سال امارت داشت. البته امامت و امارت در اسلام از سوی خدا تعیین می شود. یعنی کسان دیگری که امارت به دست آوردند لزوما مورد تایید نیستند و جایگاه قانونی ندارند. زیرا امیرالمومنین فقط حیدر است.و امامت از نسل اوست. با این تفاصیل می توان گفت تنها گزینه ای که برای ملکه میتوان ارائه کرد ریاست است. یعنی او در هر صورت در راس قرار دارد. و برای این کار همه کشور و وطن خود را هم می فروشد! یعنی ملکه انگلیس در سالهای 1920و 2020یک تفاوت دارد. آن موقع مدیر یا رئیس یا پادشاه مملکتی بود که می گفتند آفتاب در ان غروب نمی کند ولی الان ملکه جزیره انگلیس هم نیست! زیرا همان جزیره به چهار قسمت سده و سه قسمت آن مستقل شده و از زیر یوغ ملکه انگلیس بیرون نرفتند. و ملکه نشان داده که هیچ حساسیتی به فروپاشی نداشته و تجزیه طلبی ها برایش اهمیتی ندارد. فقط می خواهد که در کاخ ناتینگهام باشد وگاهی بیرون بیاید و نمایشی بدهد. در حالیکه اگر رهبر ایران را در نظر بگیریم، نسبت به تجزیه طلبی بسیار حساس است زیرا حفظ مرزها و قلمرو را جزو واجبات رهبری می داند. و اینهمه شعار دادند که در دفاع مقدس نگذاشتیم یک وجب از خاک ایران کم شود درست بوده. در حالیکه بغل گوش ملکه ایرلندی ها، اسکاتلندیها هم خواستار تجزیه هستند و ملکه بخاطر از دست ندادن موقعیت خود با آنها موافقت می کند. نسبت به مردم هم حساسیت ندارد زیرا هرنخست وزیری بیاید مهم نیست فقط مهم این است که نمایندگان به دست بوس ایشان بروند. البته این امر به معنی ان نیست که از وطن پرستی یا حفظ حدود و ثغور، سر در نیاورد زیرا او در جریان جنگ های جهانی اگر محور نبود یکی از ارکان آن بود ولی جرات و یا شخصیت حضور در جبهه را نداشت. او حتی قادر نبود چرچیل را عوض کند! و چرچیل با اینکه هشتاد ساله بود و راه رفتن را فراموش کرده نخست وزیر بود. فقط به این دلیل که نگهبان ملکه بود
What kind of management does the Queen of England have?
There are many debates in the books of management in different types of management. Said, or like others who consider management a fan. In another division, the difference between a manager and a boss or the difference between a leader and a manager and a boss! Is expressed. It remains to be seen what kind of management can be applied to the Queen of England, who has maintained her during this period and remains Queen. The simplest definition is the difference between a leader and a boss. A boss is someone who likes to be at the top and does not care much about managerial or leadership duties, and nothing is important to him except the chairman, that is, staying at the top, even the head of a family! Management differs in that it is legal, that is, it assigns tasks to him and appoints him to do so. In case of violation, he / she will be introduced to the relevant organs or his / her term of office will expire. Leadership is different from management and leadership. According to some, leadership has charisma, that is, it is a force that can influence others. He does not need to be appointed. Rather, charisma finds its way. And it does not matter to him at the top, but his influence is more than the manager and the boss. Influence in the definition of management means influencing others to do the job. It is a kind of public mobilization ability. Motivate and put a finger on the sensibilities of followers. In other words, in Islam it is called Emirate and Imamate. Imam Ali (as) was an Imam for 30 years, but he only ruled for 5 years. Of course, Imamate and Emirate in Islam are determined by God. That is, those who acquired the emirate are not necessarily approved and have no legal status. Because the Commander of the Faithful is only Haidar. And the Imamate is from his generation. With these details, it can be said that the only option that can be offered to the queen is the presidency. That is, he is at the top in any case. And for this he sells all his country and homeland! That is, the Queen of England in 1920 and 2020 is one difference. At that time, she was the ruler or president or king of a country where it was said that the sun did not set, but now she is not the queen of the British Isles! Because the same island became independent in four parts of the century and three parts of it and did not leave under the yoke of the Queen of England. And the Queen has shown that she has no sensitivity to collapse and that separatism does not matter to her. He just wants to be at Nottingham Palace and occasionally come out and give a show. However, if we consider the leader of Iran, he is very sensitive to separatism because he considers the preservation of borders and territory as one of the duties of the leadership. And all of them chanted that in the holy defense, we did not allow a single inch of Iranian territory to be diminished. While close to the Queen of the Irish, the Scots want to break up, and the Queen agrees not to lose her position. He is not sensitive to the people either, because it does not matter when a minister comes first, it is only important that the deputies kiss him. Of course, this does not mean that he did not understand patriotism or maintaining borders, because he was one of its pillars during the world wars, if he was not the axis, but he did not have the courage or character to be on the front. He could not even replace Churchill! And Churchill was prime minister even though he was eighty years old and forgot to walk. Just because he was the queen"s guardian
ما نوع الإدارة التی تمتلکها ملکة إنجلترا؟
هناک نقاشات کثیرة فی کتب الإدارة فی أنواع مختلفة من الإدارة .. سعید أو مثل غیره ممن یعتبرون الإدارة من المعجبین. فی قسم آخر ، الفرق بین المدیر والرئیس أو الفرق بین القائد والمدیر والرئیس! یعبر. یبقى أن نرى نوع الإدارة التی یمکن وضعها على ملکة إنجلترا ، التی حافظت علیها خلال هذا الوقت وظلت ملکة. أبسط تعریف هو الفرق بین القائد والرئیس. الرئیس هو الشخص الذی یحب أن یکون فی القمة ولا یهتم کثیرًا بالواجبات الإداریة أو القیادیة ، ولا یهمه سوى الرئیس ، أی البقاء فی القمة ، حتى رب الأسرة! إدارة الاختلاف هو أنه قانونی ، أی أنهم یعهدون إلیه بالمهام ویعینونه للقیام بذلک. فی حالة الانتهاک ، سیتم تقدیمه إلى الأجهزة ذات الصلة أو تنتهی فترة ولایته. القیادة تختلف عن الإدارة والقیادة. وفقًا للبعض ، تتمتع القیادة بالکاریزما ، أی أنها قوة یمکنها التأثیر على الآخرین. لا یحتاج إلى أن یتم تعیینه. بدلا من ذلک ، تجد الکاریزما طریقها. ولا یهمه فی القمة ، لکن تأثیره أکبر من المدیر والمدیر. التأثیر فی تعریف الإدارة یعنی التأثیر على الآخرین للقیام بالمهمة. إنه نوع من القدرة على التعبئة العامة. تحفیز وإدراک مشاعر المتابعین. بمعنى آخر ، یطلق علیها فی الإسلام اسم الإمارة والإمامة. الامام علی (ع) کان إماما لمدة 30 عاما ، لکنه لم یحکم سوى 5 سنوات. طبعا الإمامة والإمارة فی الإسلام یحددهما الله. أی أن أولئک الذین حصلوا على الإمارة لیسوا بالضرورة معتمدین ولیس لدیهم وضع قانونی. لأن أمیر المؤمنین وحده حیدر والإمامة من جیله. بهذه التفاصیل یمکن القول أن الخیار الوحید الذی یمکن أن یعرض على الملکة هو الرئاسة. أی أنه فی القمة على أی حال. ولهذا یبیع کل وطنه ووطنه! أی أن ملکة إنجلترا فی عامی 1920 و 2020 هی أحد الاختلافات. فی ذلک الوقت ، کانت حاکمة أو رئیسة أو ملک بلد قیل أن الشمس لم تغرب ، لکنها الآن لیست ملکة الجزر البریطانیة! لأن نفس الجزیرة استقلت فی أربعة أجزاء من القرن وثلاثة أجزاء منها ولم تترک تحت نیر ملکة إنجلترا. وقد أظهرت الملکة أنها لیست لدیها حساسیة من الانهیار وأن الانفصالیة لا تهمها. إنه یرید فقط أن یکون فی Nottingham Palace ویخرج أحیانًا ویقدم عرضًا. لکن إذا اعتبرنا زعیم إیران ، فهو حساس جدا للانفصالیة لأنه یعتبر حمایة الحدود والأراضی من واجبات القیادة. وکلهم هتفوا أنه فی الدفاع المقدس ، لم نسمح بتقلیص شبر واحد من الأراضی الإیرانیة. بینما هم قریبون من ملکة الأیرلندیین ، یرید الأسکتلندیون الانفصال ، وتوافق الملکة على ألا تفقد منصبها. إنه لیس حساسًا تجاه الناس أیضًا ، لأنه لا یهم عندما یأتی الوزیر أولاً ، من المهم فقط أن یقبله النواب. طبعا هذا لا یعنی أنه لم یفهم حب الوطن أو الحفاظ على الحدود ، لأنه کان أحد أرکانها فی الحروب العالمیة ، إذا لم یکن هو المحور ، لکنه لم یکن لدیه الشجاعة أو الشخصیة لیکون فی المقدمة. . لم یستطع حتى أن یحل محل تشرشل! وکان تشرشل رئیسًا للوزراء رغم أنه کان فی الثمانین من عمره ونسی المشی. فقط لأنه کان وصی الملکة
Hvers konar stjórnun hefur Englandsdrottning?
Það eru margar umræður í bókum stjórnenda um mismunandi tegundir stjórnunar. Sagt, eða eins og aðrir sem telja stjórnun aðdáanda. Í annarri deild, munurinn á stjórnanda og yfirmanni eða munurinn á leiðtoga og stjórnanda og yfirmanni! Er tjáð. Það á eftir að koma í ljós hvers konar stjórnun er hægt að setja á Englandsdrottningu, sem hefur viðhaldið henni á þessum tíma og er áfram drottning. Einfaldasta skilgreiningin er munurinn á leiðtoga og yfirmanni. Yfirmaður er sá sem finnst gaman að vera á toppnum og lætur sér ekki nægja stjórnunar- eða leiðtogaskyldur og ekkert skiptir hann máli nema formaðurinn, það er að segja að vera á toppnum, jafnvel höfuð fjölskyldunnar! Að stjórna muninum er að það er löglegt, það er að þeir fela honum verkefni og skipa hann til þess. Ef um brot er að ræða verður hann kynntur viðkomandi stofnunum eða kjörtímabili hans lýkur. Forysta er öðruvísi en stjórnun og forystu. Að mati sumra hefur forysta karisma, það er afl sem getur haft áhrif á aðra. Hann þarf ekki að vera skipaður. Frekar, karisminn finnur sinn farveg. Og það skiptir hann engu máli á toppnum, en áhrif hans eru meira en stjórinn og yfirmaðurinn. Áhrif í skilgreiningu á stjórnun þýðir að hafa áhrif á aðra til að gegna starfinu. Það er nokkurs konar virkjunargeta almennings. Hvetja og setja fingur á næmni fylgjenda. Með öðrum orðum, í íslam er það kallað Emirate og Imamate. Imam Ali (as) var imam í 30 ár, en hann ríkti aðeins í 5 ár. Auðvitað eru Imamate og Emirate í Islam ákvörðuð af Guði. Það er að segja að þeir sem eignuðust furstadæmið eru ekki endilega samþykktir og hafa enga réttarstöðu. Vegna þess að yfirmaður hinna trúuðu er aðeins Haidar. Og ímamaðurinn er af hans kynslóð. Með þessum smáatriðum má segja að eini kosturinn sem hægt er að bjóða drottningunni sé forsetaembættið. Það er að segja að hann er á toppnum hvort sem er. Og fyrir þetta selur hann allt land sitt og heimaland! Það er, Englandsdrottning 1920 og 2020 er einn munur. Á þeim tíma var hún höfðingi eða forseti eða konungur lands þar sem sagt var að sólin sest ekki, en nú er hún ekki drottning Bretlandseyja! Vegna þess að sama eyjan varð sjálfstæð á fjórum hlutum aldarinnar og þremur hlutum hennar og fór ekki undir ok Englandsdrottningar. Og drottningin hefur sýnt að hún er ekki viðkvæm fyrir hruni og að aðskilnaðarhyggja skiptir hana ekki máli. Hann vill bara vera í Nottingham höll og koma stundum út og sýna. Hins vegar, ef við lítum á leiðtoga Írans, þá er hann mjög viðkvæmur fyrir aðskilnaðarstefnu vegna þess að hann lítur á vernd landamæra og yfirráðasvæðis sem eina af skyldum leiðtoga. Og allir sungu að í heilögu vörninni leyfðum við ekki að skerða einn einasta tommu af írönsku landsvæði. Þó að Skotar séu nálægt drottningu Íra, vilja þeir hætta saman og drottningin samþykkir að missa ekki stöðu sína. Hann er heldur ekki viðkvæmur fyrir fólkinu því það skiptir ekki máli hvenær ráðherra kemur á undan, það er bara mikilvægt að varamennirnir kyssi hann. Auðvitað þýðir þetta ekki að hann hafi ekki skilið ættjarðarást eða viðhald landamæra, því hann var einn af máttarstólpum hennar í heimsstyrjöldunum, ef hann var ekki öxulinn, en hann hafði ekki kjark eða karakter til að vera í fremstu röð. . Hann gat ekki einu sinni komið í stað Churchill! Og Churchill var forsætisráðherra þótt hann væri áttræður og gleymdi að ganga. Bara vegna þess að hann var verndari drottningarinnar